142


گاهی اوقات ؛
مجبوریم بپذیریم :
که برخی از آدمها ....
فقط میتوانند در قلبمان بمانند !
نه در زندگیمان ... !!!..
 
 

141

کم سرمایه‌ای نیست داشتن آدم‌هایی که حالت را بپرسند

از آن بهتر داشتنِ آدم‌هایی است که

بتوانی در جواب احوال‌پرسی‌هایشان بگویی :

“خوب نیستم . . . “

 

+گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد

که بیاد تو تنهاییم …. و من اجازه ندم !

و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه

مگه من مردم که تنها بمونی … !

140

خدايـــــــــــــا
ممــنونم ازت بابــت خيــلي چــيزا
يه چــيزايي که زيــاد بهش فــکر نميکنــيم
مثلاً به بيــمارستان هايي که پــر از مريـض هــستو ما جزوه اونا نيــستيم
مــثلاً به همــين خــونه ايي که ميــدونيم فــرداهم هــست و آواره ي خــيابونا نمــيشيم
...
مــثلاً به ايــنکه صــبح و ظــهر و شــب سير از پــاي ســفره بلند شــديم
خــــــــــدايا از ايــن مــــثلاً ها خيــــــــــلي زياده خيـــــــــــلي
خــــدايا بــي انــصافيه مــنو بــبخش اگــر گــاهي ....
نــه حــتما بعــضي اوقــات خــيلي خــيلي بــي انــصاف ميــشم
شــــــــــــــکــرت

139

این روزها...بیشتر از قبل ،حال همه را می پرسم...
سنگ صبور غم هایشان می شوم...
اشک های ماسیده روی گونه هایشان را پاک می کنم
اما...
یک نفر پیدا نمی شود
...
که دست زیر چانه ام بگذارد...
سرم را بالا بیاورد و بگوید:
حالا تـــــــو برایمــــــ بگو
 

138

چه تکليف سنگيني ست بلا تکليفي
وقتي نمي دانم ...
دارمت يا ندارمت !!!

 

نگاره: ‏چه تکليف سنگيني ست بلا تکليفي
وقتي نمي دانم ...
دارمت يا ندارمت !!!

Goli...‏

137

شهریوری ها قابليت اينو دارن يه جوری فراموشت كنن كه انگار هيچوقت نبودی...!



 

136

همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی

وقتـــی بغــــض میکـــُنی

وقتـــی دآغونــــی...

وقــــتی دلــِت شکــــستـه

دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ

انقــــدر حـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـی :

"بیخـــیال"

135

همیشه چوب ســــــــوختنی نیست … خـــــوردنی هم هست ما گاهی چوبِ ســـــــادگیمون رو میـــــــــخوریم . . .

 

934956_534439789931946_997588248_n

134

بایـــَـد بـــاور کــَـرد ..
گـــاهـی آدم کـــَـم نـِمیــــاره
کـوتــــــاه میـــاد… !

sometimes dont low to but appeasement گاهی آدم کم نمیاره , کوتاه میاد

 

133

بیا همبازی خوب کودکی
دوباره بچه می شیم یواشکی
اگه حرفی واسه خندیدن نبود
تا ته دنیا می خندیم الکی …

 

come good playmate in childhood بیا همبازی خوب کودکی

132

سخت بود..
فراموش کردن کسی
که با او
همه چیز و همه کس را
فراموش می‌کردم

ایلهان برک

نگاره: ‏چه کسی
می‌تواند بگوید "تمام شد"
و دروغ نگفته باشد؟

نادر ابراهیمی‏

131

زخم ها خوب می شوند

اما خوب شدن با مثلِِ روز اول شدن خیلی فرق دارد

 

+یکی باید باشد
یکی که آدم را صدا کند
به نام کوچک‌اش صدا کند
یک‌جوری که حال آدم را خوب کند
یک‌جوری که هیچ‌کس دیگر بلد نباشد
یکی باید آدم را بلد باشد ...

مريم ملك‌دار

 

130

جان به لب می رسد

گاهی

اگــر آن کس که باید باشد..نباشــــد

 

+این شهــر فقط نبودنت را کم داشت

که آن هم کامل شـــد

129

با "خود" گفتــم

فراموشش می کنـــم ...

"بی خود" گفتم !!!

 

+چه انتظار بزرگیست پشت هر دوستت دارم

بدانی که چقدر دوستت دارم :)

128

یک روز فردی قدم به زندگیتان خواهد گذاشت ..

و شما را متوجه خواهد کرد که چـــرا هرگز با هیچکسِ دیگری دوام نیاوردید

 

+تنهایی یعنی خیال برت دارد " زمین نگذاردت ...

127

آدم ها لالت می کنند

بعـــد هی میپرسن ...

چرا حرف نمیزنی؟؟؟

این خنــــده دار ترین نمایشــنامه ی دنیاست ..

 

نیل سایمون

126

عکس

125

عکس

124

آشنا‌ها می‌آیند
با تو آشنا می‌‌شوند
دستت را به دوستی می‌‌فشارند
با تو آشناتر میشوند
خودمانی تر !
...
آشنا‌ها با دوستان تو آشنا میشوند
با نزدیک‌ترین دوستانِ تو آشناتر می‌‌شوند
خودمانی تر
......
آشناها غریبه میشوند
دستِ تو را برایِ بار آخر می فشارند
با نزدیکترین دوستِ تو
برای همیشه می‌‌روند . . .

123

یه چیزایی هست
یه آدمایی هستن
تا یه جایی برات مهمن
تا یه جایی همه تلاشتو برا درست کردنشون, برا بودنشون میکنی...
از یه جایی به بعد
دیگه نه درست و غلط اون چیزا مهمه
نه بود و نبود اون آدما برات فرقی میکنه
خسته تر از اونی که درگیرشون بمونی...
حواستون جمع اونایی که دوستشون دارین باشه, نذارین به اینجا برسن

122

آنقدرجای تو خاليست! که هيچ گزينه ای آن را پر نميکند! حتی تمام موارد...

+هر کسي تو زندگيش ، يکي رو داره که نداره ...

121

صـدا ... رفت
تصویـر ... رفــت
خاطراتش ، ... نمیروند ، مانده اند ...

 

نگاره: ‏صـدا ... رفت
تصویـر ... رفــت
خاطراتش ، ... نمیروند ، مانده اند ...

Hossein‏

120

عکس

119

ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ، ﺣﺮﻓﯽ ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺷﺎﯾﺪ
ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ
ﻫﻮﺍﯼ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﻣﯿﺰﻧﺪ
ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯿﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ

118

ﻧﯿﺴﺘﯽ ...
ﯾﺎﺩﺕ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﻧﺎﻣﺖ ﺑﻪ
ﻟـــﺮﺯﻩ ﺑﯿــ ـــﻔﺘﺪ

117

ﺩﻟﻢ ﮐـــــــــــﻤﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ…
ﮐﻤﯽ ﺳﮑـــــــــــﻮﺕ…
ﮐﻤﯽ ﺩﻝ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ…
ﮐﻤﯽ ﺍﺷﮏ…
ﮐﻤﯽ ﺑﻬﺖ…
ﮐﻤﯽ ﺁﻏﻮﺵ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ
ﮐﻤﯽ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ!…
ﮐﻤﯽ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ…

116

خداوندا !
آنان که به من بدی کردند ، سکوت را به من آموختند .
آنان که از من انتقاد کردند ، راه درست زيستن را به من آموختند .
آنان که مرا تحقير کردند ، صبر و تحمل را به من آموختند .
آنان که به من خوبی کردند ، انسانيت را به من آموختند .
پس ای مهربانم !
به همه آنهايی که در رشد من سهمی داشتند ،
خير دنيا و آخرت عطا کن .

115

ﺳﮑﻮت ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﯽ ﺗﻠﻔﻦ
ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮﯾﻦ
ﺳﮑﻮﺗﻬﺎست

ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩست ﻫﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ...
ﺍﺳﺖ
ﻧﻪ ﺍﺯ ﭼﺸــــﻢ ﻫﺎ

 

 

 

ﺳﮑﻮت ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﯽ ﺗﻠﻔﻦ
ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮﯾﻦ
ﺳﮑﻮﺗﻬﺎست

ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩست ﻫﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ
ﺍﺳﺖ 
ﻧﻪ ﺍﺯ ﭼﺸــــﻢ ﻫﺎ 

**پریسا**

114

کم کم یاد خواهی گرفت !
با آدمها همانگونه باشی ، که هستند ... !
همانقدر ...
خـــوب ....
گـــــــرم ........
مهـــــربان .....
و گاهی همانقدر ...
بـــد .....
ســــرد ...
تلـــــــــخ..

113

من یک چهار دیواری دارم و کاغذ و قلمی...قلمی که گاه و بی گاه جور مرا می کشدو حرف های نا گفته ام را بر کاغذ می نویسد.در آن لحظه، قلمم مثل زبانم الکن نیست،من من نمی کند، کم نمی آورد و ... می نویسدشیوا، بدون غلط و بدون بروز هر گونه احساسی.وقتی می نویسم گونه هایم سرخ نمی شوند،اشک هایم فرو نمی ریزند،عصبانی نمی شوم،صدایم نمی لرزد...و کاغذ چه صبور، نوشته هایم را گوش می دهد!واکنشی از خشم در او نیست، نگاه عاقل اندر سفیه نمی اندازد،مرا به خاموشی وا نمی دارد، تنهایم نمی گذارد...در آخر، من آرام و سبکبال به کاغذ می گویم:"همه این ها را گفتم که بگویم گفتن بلد نیستم، اما نوشتنم بد نیست..."آن گاه کاغذ را به آب می سپارمو آب می داند آن را به چه کسی برساند...و من دوباره به چهار دیواری ام باز می گردمدر پی قلم و "کاغذ صبوری" دیگر...من یک چهار دیواری دارم...