خداحافظ وبلاگم
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!
دارم برای همیشه از وبلاگم خداحافظی می کنم
.....
دل خُوش میکنی به گذراندن ِ امروز
غآفل اَز اینکه فـَردا ادآمه ی اِمروز اَست
بآ همین بی حُوصلگی هآ..
...
کـَلافگی هآ..
دلـتَـنگی هآ..
ســـرم را شاید بتوانند گـــرم کنند دیگران
اما وقتی تـــو نیستی
هیچ کس نیست دلـــم را گرم کند
خدایــــــــــــا
مرا تنها مگذار
که مبادا نگاهم به نگاه بنده ای
... از جنس
خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــاک
محتاج شود.
درد،
یعنی عاشقانه هائی که مینویسی،
تا آنها را به یاد عشقشان بیندازد،
و تو،
همچنان بنویسی،
بدون اینکه عشق کسی باشی،
یا حتی در یاد کسی...
مهم نیست کجـــا
هر جا که آغوشت
پناه تنـهایی ام بـاشد
آنـجـــــا امن ترین و گرمترین مکان دنیاست !!!
وقتی حرفی برای گفتن ندارم
وقتی سکوت میکنم
یعنی
با بند بند وجودم
دارم به تو فکر میکنم !!!
تنها باشي
روز تعطيل باشد
غروب باشد
باران هم ببارد
احساس ميكني
بلاتكليف ترين آدم دنيا هستي...!!
بهار هم
حسودیش می شود
وقتی
می بینمش
و
به تو فکر می کنم
...
ﺟـُﺯ اﻳـﻧـﮐﮧ ...
ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺁﺷﺗـَـﻡ ﺯﻭﺩ ﺑـُـﺯﺭﮒ ﺷـَـﻭﻡ ...
مطالب حاصل وب گردی ست