آيينه

آيينه پرسيد كه چرا دير كرده است؟نكند دل ديگري او را اسير كرده است

خنديدم و گفتم او فقط اسير من است تنها دقايقي دير كرده است

خنديد به سادگيم آيينه و گفت احساس پاك تو را زنجير كرده است

گفتم از عشق من چنين سخن مگوي

گفت خوابي سالهاست دير كرده است

در آيينه به خود نگاه مي كنم

آه عشق تو عجيب مرا پير كرده است

راست گفت آيينه كه منتظر نباش او براي هميشه دير كرده است..

Upload center

..

نمي دانم كه دانستي دليل گريه هايم را

نمي دانم كه حس كردي حضورت در سكوتم را

و مي دانم كه مي داني ز عاشق بودنت مستم

وجود ساده ات بوده كه من اينگونه دل بستم

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بزرگي ميگه

اگه كسي رو دوست داشتي و اون تو رو تنها گذاشت تو نبايد ناراحت بشي

بلكه اونه كه بايد تا اخر عمر حسرت بخوره..

چون تو كسي رو از دست دادي كه دوستت نداشت

ولي اون كسي رو از دست داد كه با تمام وجود دوستش داشت..

دوري

غربت ديرينه ام را با تو قسمت مي كنم

تا ابد با درد و رنج خويش خلوت مي كنم

رفتي و با رفتنت كاخ دلم ويرانه شد

من در اين ويرانه ها احساس غربت ميكنم

چشمهايم خيس از باران اشك و انتظار

من به اين دوري خدايا كي عادت ميكنم

..

تو نیستی دلم میل به گفت گو دارد

طلوع چشم تو را چشمم ارزو دارد

خبر نداری از این دل چه می کشد بی تو

چه بغض ها که بدون تو در گلو دارد

تمام باغچه هایم اسیر پائیزند

کدام شاخه گلی بدون تو رنگ و بو دارد

بیا برای همیشه بمان که این تنها کسی را جز تو دوست ندارد

@

زير پتوي تار شب بغض صدام رو ميشكنم

تا هيشكي با خبر نشه اوني كه ميشكنه منم

قصه ي من حكايت گريه ي تلخ و بي صداس

كجاست كسي كه من رو فقط به خاطر خودم ميخواست

باز يكي بود يكي نبود به زير گنبد كبود

سهم من از ستاره ها حتي يه چشمكم نبود

‏@‏‏^‏‏^‏‏!‏‏~‏

امشب‏ ‏هوس‏ ‏یار‏ ‏به‏ ‏سر‏ ‏دارم‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏او‏ ‏خبری‏ ‏نیست/‏ هر‏ ‏چند‏ ‏بهار‏ ‏است‏ ‏ولی‏ ‏بی‏ ‏دل‏ ‏و‏ ‏دلبر‏ ‏ثمری‏ ‏نیست/‏ فردا‏ ‏که‏ ‏روم‏ ‏من‏ ‏به‏ ‏سراغش‏ ‏به‏ ‏کجا‏ ‏سر‏ ‏بگذارم/‏ افسوس‏ ‏که‏ ‏از‏ ‏آن‏ ‏آغوش‏ ‏گرمش‏ ‏خبری‏ ‏نیست/

‏@‏‏^‏‏^‏‏!‏‏~‏

بی‏ ‏خودی‏ ‏خودت‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏رخ‏ ‏تنهایی‏ ‏من‏ ‏نکش‏ دیگر‏ ‏خیلی‏ ‏وقت‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏نه‏ ‏دست‏ ‏های‏ ‏تو‏ ‏و‏ ‏نه‏ ‏‏ دستهای‏ ‏هیچ‏ ‏کسی‏ ‏سردی‏ ‏دستم‏ ‏را‏ ‏نمی‏ ‏گیرد..

‏@‏‏^‏‏^‏‏!‏‏~‏

انگار‏ ‏صبورتر‏ ‏بودم‏ ‏پیش‏ ‏از‏ ‏آنکه‏ ‏لمست‏ ‏کنم..

‏@‏‏^‏‏^‏‏!‏‏~‏

گفته‏ ‏بودم‏ ‏؟‏چه‏ ‏چشم‏ ‏های‏ ‏شیرینی‏ ‏داری‏ ‏وقتی‏ ‏که‏ ‏به‏ ‏من‏ ‏اخم‏ ‏میکنی

‏@‏‏^‏‏^‏‏!‏‏~‏

تو‏ ‏با‏ ‏دلتنگی‏ ‏های‏ ‏من‏ ‏دست‏ ‏به‏ ‏یکی‏ ‏کرده‏ ‏ای‏ ‏‏ که‏ ‏تا‏ ‏تو‏ ‏نیستی‏ ‏آنها‏ ‏جای‏ ‏خالیت‏ ‏را‏ ‏پر‏ ‏کنند..

$

آه‏ ‏اگر‏ ‏باز‏ ‏بسویم‏ ‏آیی‏ ‏دیگر‏ ‏از‏ ‏کف‏ ‏ندهم‏ ‏آسانت‏ ‏/‏ ترسم‏ ‏این‏ ‏آتش‏ ‏سوزنده‏ ‏ی‏ ‏عشق‏ ‏آخر‏ ‏آتش‏ ‏فکند‏ ‏بر‏ ‏جانت

‏@‏‏^‏‏^‏‏!‏‏~‏

وای‏ ‏از‏ ‏آن‏ ‏نیمه‏ ‏شبی‏ ‏که‏ ‏بیدار‏ ‏شوم‏ تو‏ ‏را‏ ‏بخواهم‏ ‏و‏ ‏خود‏ ‏را‏ ‏در‏ ‏آغوش‏ ‏دیگری‏ ‏بیابم‏ ‏..

ساعت

ساعت‏ ‏که‏ ‏زنگ‏ ‏میزند‏ ‏مدام‏ ‏به‏ ‏این‏ ‏فکر‏ ‏می‏ ‏کنم‏ ‏‏ که‏ ‏تو‏ ‏از‏ ‏ساعت‏ ‏هم‏ ‏کمتری‏‏  ‏..

قرار

بی‏ ‏قرار‏ ‏هیچ‏ ‏قراری‏ ‏نبوده‏ ‏ام‏ ‏‏ مگر‏ ‏قراری‏ ‏که‏ ‏با‏ ‏تو‏ ‏داشتم‏ ‏و‏ ‏تو‏ ‏هرگز‏ ‏نیامدی‏ ‏..

‏§‏‏*‏

بهت‏ ‏گفتم‏ ‏دوست‏ ‏دارم‏ ‏اما‏ ‏تو‏ ‏رفتی‏ حالا‏ ‏لحظه‏ ‏ها‏ ‏میگذرن‏ ‏آروم‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏سختی‏ ‏..

او ‏..

او‏ ‏سرسپرده‏ ‏میخواست‏ ‏/‏ ‏من‏ ‏دل‏ ‏سپرده‏ ‏بودم

¤‏§‏

از‏ ‏چشمام‏ ‏دوری‏ ‏به‏ ‏قلبم‏ ‏نزدیک..

A*

ای‏ ‏معنای‏ ‏انتظار‏ ‏یک‏ ‏لحظه‏ ‏بایست‏ دیوانه‏ ‏شدن‏ ‏بخاطرت‏ ‏کافی‏ ‏نیست؟‏ یک‏ ‏لحظه‏ ‏بایست‏ ‏و‏ ‏یک‏ ‏جمله‏ ‏بگو‏ تکلیف‏ ‏دلی‏ ‏که‏ ‏عاشقش‏ ‏کردی‏ ‏چیست..

‏"‏¤‏"‏

چه‏ ‏شیرین‏ ‏است‏ ‏تمام‏ ‏لحظه‏ ‏ها‏ ‏را‏ ‏به‏ ‏یاد‏ ‏تو‏ ‏بودن..

‏"‏¤‏"‏

هزار‏ ‏ساله‏ ‏که‏ ‏انگار‏ ‏صدات‏ ‏رو‏ ‏نشنیدم..

اولین آپ سال ‏90

من‏ ‏خسته‏ ‏بودم‏ ‏از‏ ‏خودم‏ ‏از‏ ‏چاه‏ ‏بودن‏ ‏/‏ از‏ ‏عمق‏ ‏تنهایی‏ ‏خود‏ ‏آگاه‏ ‏بودن‏ ‏..