آيينه
خنديدم و گفتم او فقط اسير من است تنها دقايقي دير كرده است
خنديد به سادگيم آيينه و گفت احساس پاك تو را زنجير كرده است
گفتم از عشق من چنين سخن مگوي
گفت خوابي سالهاست دير كرده است
در آيينه به خود نگاه مي كنم
آه عشق تو عجيب مرا پير كرده است
راست گفت آيينه كه منتظر نباش او براي هميشه دير كرده است..