‏!‏‏!‏‏!‏

عشق‏ ‏اگر‏ ‏وجود‏ ‏داشته‏ ‏باشد‏ ‏الویت‏ ‏اول‏ ‏زندگی‏ ‏آدم‏ ‏می‏ ‏شود‏ پس‏ ‏نگو‏ ‏که‏ ‏عاشقمی‏ ‏وقتی‏ ‏به‏ ‏فکر‏ ‏همه‏ ‏هستی‏ ‏جز‏ ‏من‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏

نام تو..

یکی‏ ‏از‏ ‏خوبی‏ ‏های‏ ‏تو‏ ‏این‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏می‏ ‏توانم‏ ‏تمام‏ دل‏ ‏تنگی‏ ‏هایم‏ ‏را‏ ‏با‏ ‏نام‏ ‏کوچکت‏ ‏صدا‏ ‏بزنم..

‏^&

تحمل‏ ‏میکنم‏ ‏بی‏ ‏تو‏ ‏به‏ ‏هر‏ ‏سختی‏ به‏ ‏شرطی‏ ‏که‏ ‏بدونم‏ ‏شاد‏ ‏و‏ ‏خوشبختی..

$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$

تو از دردی که افتادست بر جانم چه میدانی؟

دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی

...

@

 آمدنت را يادم نيست

 بي صدا آمدي..

 بي آنكه من بدانم

 بي اجازه ماندي..

 بي آنكه من بخواهم

اما اكنون..

با ذره ذره وجودم ماندنت را تمنا مي كنم..

مهمان ناخوانده ي قلبم

بمان كه ماندنت را سخت دوست مي دارم..

 

 

از یاد رفته..

ياد بگذشته به دل ماند و دريغ نيست ياري كه مرا ياد كند

ديده ام خيره به ره ماند و نداد نامه اي تا دل من شاد كند

خود ندانم چه خطايي كردم كه ز من رشته الفت بگسست

در دلش جايي اگر بود مرا پس چرا ديده ز ديدارم بست

هر كجا مي نگرم باز هم اوست كه به چشمان ترم خيره شده

درد عشق است كه با حسرت و سوز بر دل پر شررم چيره شده

گفتم از ديده چو دورش سازم بي گمان زودتر از دل برود

مرگ بايد كه مرا دريابد ورنه درديست كه مشكل برود

تا لبي بر لب من مي لغزد مي كشم اه كه كاش اين او بود

كاش اين لب كه مرا مي بوسد لب سوزنده ان  بدخو بود

مي كشندم چو در اغوش به مهر پرسم از خود كه چه شد اغوشش

چه شد ان اتش سوزنده كه بود شعله ور در نفس خاموشش

مادر اين شانه ز مويم بردار سرمه را پاك كن از چشمانم

بكن اين پيرهنم را از تن زندگي نيست به جز زندانم

تا دو چشمش به رخم حيران نيست به چه كار ايدم اين زيبايي

بشكن اين اينه را اي مادر حاصلم چيست ز خود ارايي

در ببنديد و بگوييد كه منجز او از همه كس بگسستم

كس اگر گفت چرا؟باكم نيست / فاش گوييد كه عاشق هستم

 

@@@@@

نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست

اسیر

تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در اغوشت نگیرم

تویی ان اسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم

ز پشت میله های سرد و تیره نگاه حسرتم حیران به رویت

در این فکرم که دستی پیش اید و من ناگه گشایم پر به سویت

 

عادت..

عادت می کنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش

به بودن کسی و سپس نبودنش

تنها عادت می کنم اما فراموش؟ نه..

تو..

تو را ارزو نمی کنم هیچ وقت

تو را زمانی خواهم پذیرفت

که خودت بیایی با دل خود

نه با ارزوی من..

من..

عشق تو براي هميشه در خاطرم مي ماند

يك عشق ابدي و بي پايان

لبخند عشق هميشه بر لبانم جاريست

فقط با تو و به عشق تو

غرورم حتي تو را طور ديگري دوست دارد

به تو كه مي رسد بي صدا مي شكند

..*

به‏ ‏لطف‏ ‏این‏ ‏تقدیر‏ ‏بی‏ ‏رحم‏ ‏دارم‏ ‏از‏ ‏یاد‏ ‏تو‏ ‏آهسته‏ ‏میرم