..

خیلی سخته که بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه

خیلی سخته که عزیز ترینت ازت بخواد فراموشش کنی

خیلی سخته که روز تولدت همه بهت تبریک بگن به جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای

خیلی سخته غرورت رو برای یه نفر بشکنی بعد بفهمی دوستت نداره

خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی اما اون ..

 

 

این روزها داشتنت وسوسه ام می کند آغوشم حجم اندامت را می خواهد برای لحظه ای آرام شدن ..

هيچ كس ويرانيم را حس نكرد/وسعت تنهايي ام را حس نكرد

در ميان خنده هاي تلخ من / گريه ي پنهانيم را حس نكرد

در هجوم لحظه هاي بي كسي / درد تنها ماندنم را حس نكرد

آنكه با آغاز من مايوس بود / لحظه ي پايانيم را حس نكرد

 

هر چه زدم بي تو دلم وا نشد

جز تو كسي باب دل ما نشد

هر چه پرستو شدم و پر زدم

هم نفسي مثل تو پيدا نشد

آنكه ويران شده از يار مرا مي فهمد

آنكه تنها شده بسيار مرا مي فهمد

چه بگويم كه چنان از تو فرو ريخته ام

كه فقط ريزش آوار مرا مي فهمد

دلم میخادت با تموم احساسش  عقلم پست میزنه با تموم منطقش

امید دوایی است که شفا نمی دهد اما کمک می کند تا درد را تحمل کنیم

مطمئن باش و برو

ضربه ات کاری بود.دل من سخت شکست

و چه زشت به من و سادگیم خندیدی

به من

عاشقی پاک که پر از یاد تو بود

که خیالم میگفت تا ابد یاد تو بود

..

بارون + ۱حس دلتنگی = فکر کردن به تو

...

گفته بودی از سکوتم از غرورم خسته ای

من شکستم هر دو را

گفته بودم از سکوتت از غرورت خسته ام

به خاموشی مغرورانه ات شکستی تو مرا

ساده بودم که تو را ساده تجسم کردم بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم

بین شجاعت و ترس فاصله آنقدر کم است که انسان ترسو در بیان حقیقت محکوم به فناست..

؛؛؛؛

تموم‏ ‏شد.کاش‏ ‏اصلأ‏ ‏شروع‏ ‏نمی‏ ‏شد

دوستم بدار و با من بمان نه از روی اجبار  و نه از روی هوس..